از عهد باستان به احساسات مثبت انسان از جمله شادمانی توجه شده است. به عقیده ارسطو، دست کم سه نوع شادمانی وجود دارد؛ در پایینترین سطح، عقیده مردم عادی است که شادمانی را معادل موفقیت و کامیابی میداند و درسطح بالاتر از آنَ، شادمانی موردنظر ارسطو یا شادمانی ناشی از معنویت قرار میگیرد. این در حالی است که روانشناسان در سالهای آخر قرن بیستم، توجه به احساسات مثبت را آغاز کردهاند.
تعریف شادمانی
از آنجا که شادی یکی از هیجانات اساسی بشر است، لذا هرکس به فراخور خود آن را تجربه مینماید. اما تعریف شادی به سادگی تجربه آن نیست. افلاطون در کتاب جمهوری به سه عنصر در وجود انسان اشاره میکند که عبارتند از: قوه عقل یا استدلال، احساسات و امیال. افلاطون شادی را حالتی از انسان میداند که بین این سه عنصر تعادل و هماهنگی وجود داشته باشد. ارسطو شادی را زندگی معنوی میداند. جان لاک وجرمی بنتام معتقدند که شادی مبتنی بر تعداد وقایع لذتبخش است. آرجیل شادی را ترکیبی از وجود عاطفه مثبت، فقدان عاطفی منفی و رضایت از زندگی میداند. جامعترین تعریف شادمانی را وینهوون ارائه میدهد. به نظر او، شادمانی به قضاوت فرد از درجه یا میزان مطلوبیت کیفیت کل زندگیش اطلاق میگردد. به عبارت دیگر شادمانی به این معناست که فرد چهقدر زندگی خود را دوست دارد.
عوامل مؤثر بر شادمانی
1. شخصیت: ابعاد شخصیتی افراد بر شادمانی آنها تأثیر زیادی دارد. مطالعات انجام شده روانشناسان درباره تأثیر شخصیت بر میزان شادمانی همگی تأییدكننده رابطه مثبت برونگرایی با شادی میباشد.
2. عزت نفس: عزتنفس یکی از عواملی است که برمیزان شادمانی افراد تأثیر زیادی دارد. هنگام وجود احساس ناراحتی و فقدان شادمانی، عزتنفس افراد کاهش مییابد.
3. اعتقادات مذهبی: یکی از عوامل مؤثر در ایجاد شادمانی، ایمان مذهبی است. از آنجا که فرد با ایمان دارای ارتباطات و اعتقادات معنوی است، کمتر احساس رهاشدگی، پوچی و تنهایی میکند.
4. سرمایه اجتماعی: سرمایه اجتماعی یا همبستگی اجتماعی (چگونگی شبکه روابط اجتماعی، دوستیها، احساس کنترل شخصی و اعتماد اجتماعی) بیش از سرمایه انسانی (سطح تحصیلات، درآمد، موقعیت اجتماعی فرد و ...) بر میزان شادمانی افراد جامعه اثر میگذارد.
5. فعالیتهای اوقات فراغت: فعالیتهای اوقات فراغت منبع بسیار خوبی برای ایجاد شادمانی هستند.
6. وضعیت اقتصادی: برخی میپندارند پول و درآمد سرشار، عامل مهم و اصلی شادکامی است در حالیکه پژوهشها این نگرش را تأیید نمیکند و بیان میدارد که اگر قدرت خرید فرد یا خانوادهای از حد معینی فراتر رود، درآمد اضافی، تفاوت عمدهای در رضایت از زندگی ایجاد نمیکند.
7. رضایت شغلی: راضی بودن از کار و راحتبودن در محل کار، میزان شادمانی را افزایش میدهد. اگر فردی کار خود را دوست نداشته باشد و مجبور باشد برای کسب معاش خود و خانواده، ساعتها در روز کار کند، میزان شادمانی او پایین میآید. رضایتمندی شغلی در اثر افزایش حقوق، افزایش مهارت، استقلال و تنوع شغلی افزایش می یابد و جنبه اجتماعی آن بسیار مهم است .مثلا روابط منفی و تعارض نقش در محیط کار رضایتمندی را کاهش میدهد. رضایتمندی با سن و گذشت زمان ارتباط دا د. جایگاه شغلی و ارتباطات سازمانی میتوانند در افزایش رضایتمندی مؤثر باشند.
8. سلامت: سلامت و شادمانی با یکدیگر ارتباط دارند. شادی، دستگاه ایمنی را تقویت میکند و تقویت دستگاه ایمنی، سلامت فرد را بهبود میبخشد.
9. وضعیت تأهل: افراد متأهل نسبت به کسانی که هرگز ازدواج نکرده یا جدا شدهاند و یا همسر خود را از دست دادهاند، بیشتر احساس شادی و شادمانی میکنند. علاوه بر این افرادی که هنوز ازدواج نکردهاند اما با شریك مورد علاقه خود زندگی میکنند ، از کسانی که تنها زندگی میکنند خیلی شادمانترند.
10. محیط اجتماعی: بعد از زمینه ژنتیکی، محیط اجتماعی یا چگونگی جامعهای که فرد در آن زندگی میکند و پرورش مییابد، بالاترین اثر و نفوذ را روی سطوح شادمانی او دارد.
11. محیط خانوادگی: حمایت اجتماعی و سلامت خانواده می تواند در افزایش شادی و در نتیجه بهرهوری اثرات چشم گیری داشته باشد .
12. .عوامل فرهنگی: تأثیر عوامل فرهنگی غالباً غیرمستقیم است. برای مثال، در فرهنگهای فردگرا دستیابی به اهداف، عزت نفس بالا و جسارت داشتن از جمله ویژگیهای شخصیتی مورد تأیید است كه نه تنها با سلامت ذهنی افراد، بلكه با احساس شادمانی، رضایت و كفایت آنها هم ارتباط دارد.
13. رسیدن به هدف: هنگامی كه افراد به اهداف خود دست مییابند، احساس شادمانی بیشتری دارند. هرچه اهداف و آرزوهای افراد با هم و نیز با تلاشها و تواناییهای آنها همسوتر باشد، احتمال تحقق اهداف و رسیدن به شادمانی نیز بیشتر است.
14. خویشاوندان: انسانها برای كسب شادی نیازمند برقراری رابطه با شبكه خویشاوندان هستند. روابط حمایتی نزدیك بین اعضای خانواده حمایت اجتماعی را برای آنان افزایش میدهد. این حمایت اجتماعی موجب ارتقای سلامت ذهنی و در نتیجه، افزایش شادمانی میشود.
15. دوستان: شواهد نشان داده كه برقراری روابط نزدیك با دیگران با سلامت ذهنی و در نتیجه شادانی همبستگی دارد، چرا كه احتمال انتخاب افراد شاد به عنوان دوست و فردی معتمد بیشتر است و همین خود نیاز به محبت و حمایت اجتماعی را تأمین میكند و موجب شادمانی میشود.
16. کاهش فشار روانی و حذف عواطف منفی: حمایت های عاطفی از کارگران استرس را کاهش و ایمنی را افزایش میدهد و در شادی اثر دارد و نهایتا باعث افزایش بهره وری می شود.
لازمه شاد بودن
لازمه شادی و شاد بودن، مثبت اندیشی و جستوجوی خوبیها و زیباییها و ایجاد تعادل در زندگی است. انسان با نگرش منفی به دنیا چیزی جز روحیهای افسرده، غمگین و حالتی خشمگینانه ندارد و این نگرش منفی، تخریبگر جامعه است. همینطور كسی كه از نظر مالی و روانی زندگی متعادلی دارد، در نهایت میتواند فرد شادی نیز باشد. نباید فراموش كرد كه برای رخدادهای اجتماعی، راهحلهای اجتماعی نیز وجود دارد و راهكارهای جمعی در برخورد با چنین مشكلاتی میتواند بسیار كارساز باشد.
برای ایجاد جامعه ای سالم و سازمانهای پویا و با نشاط و بطور کلی جهت افزایش عواطف مثبت نیازمند راهکارهایی هستیم که بتواند با ایجاد مهارتهای شاد زیستن و شاد بودن در فضای سازمانی کارخانه، جامعه و زندگی افراد را از خمودگی و ایستایی نجات دهد این مساله نه تنها میتواند محیط کار را به محیطی پویا، خلاق و رشد یابنده تبدیل نماید بلکه میتواند بر خانواده پرسنل نیز اثرگذار باشد و آنان را در راستای اهداف سازمانی قرار دهد . به علاوه با توجه داشتن به اشتراك عوامل موثر بر شادمانی و بهره وری می توان علاوه بر افزایش شادمانی در سازمان، بهرهوری را نیز ارتقاء داد.
مسلماً ملموسترین چیزهایی که به تصور مدیران باعث شادمانی و خرسندی کارکنان میشود دستمزد مناسب، دفتر کار مطلوب، و مزایای کافی است. این موارد همگی نقش مهمی در رضایت شغلی دارند اما اخیراً متخصصان محیط کار دریافتهاند عامل شادمانی به موارد ناملموس بسیاری از قبیل احترام، اعتماد و انصاف وابسته است. مطالعات بسیار همگی نشاندهنده این مطلب است که این چیزهای به ظاهر کوچک باعث ایجاد تعهد به سازمان میشود. مهمترین عوامل ایجاد رضایت شغلی و احساس شادمانی در محیط کار عبارتند از:
1- قدردانی
2- احترام
3- اعتماد
4- رشد فردی
5- داشتن رییس خوب
6- داشتن همکاران خوب
ارتباط بین رضایت شغلی و رضایت از زندگی خانوادگی
آنچه مسلم است رضایت از زندگی خانوادگی و رضایت شغلی تاثیر مستقیم و متقابلی بر یکدیگر دارند. فردی که در محیطی مطلوب کار می کند، درآمد کافی دارد و داردی اختیار و کنترل کافی می باشد، مسلما، این شادمانی و رضایت را به خانواده خود منتقل می کند. همچنین پرسنلی که از حمایت خانوادگی بهتری برخوردار بوده اند، عواطف منفی خود را بهتر کنترل کرده و در نتیجه نسبت به کارکنان همردیف خود از شادی و رضامندی بهتری برخوردار بودهاند و در شدیدترین مراحل خود را کنترل نمودهاند.
منابع:
1- Authentic Happiness -Martin Seligman
2- The Happiness Plan-Carmel Mcconne
شادماني احساس رضاتمندي از زندگي و توانائي لذت بردن از تجربيات شخصي است . شادماني داراي اجزاء عاطفي ، هيجاني ، اجتماعي و شناختي است
شادي تا حدودي ، به وسيله خصوصيات عيني زندگي از قبيل ثروت ، اشتغال و ازدواج ايجاد مي شود اما عوامل ذهني نظير چگونگي تصورات ما از آن شرايط مثلا مقايسه با ديگران و انطباق نيز در ايجاد شادي نقش دارند
به طور كلي تحقيقات نشان مي دهند كه دو دسته از عوامل در ايجاد و يا زوال نشاط و شادي موثر هستند 1) عوامل بيروني مانند شرايط خانواده ، محله زندگي ، شرايط شغلي ، سطح درامد و نحوه گذران اوقات فراغت 2) عوامل دروني مانند سلامت جسمي ، رواني ، اجتماعي و معنوي
مطالعات مختلفي در انگليس و امريكا با مقياس هاي متفاوت براي طبقه اجتماعي انجام گرفت است و همه آنها آثار واضح و منحني خطي اثر طبقه اجتماعي بر شادي را نشان داده اند .
هرنيك و همكاران ( 1984) دريافتند كه ضريب همبستگي طبقه با رضايت 20/ بوده است كه بيشتر از اثر درآمد با وضعيت شغلي است .
بسيار ي از مطالعات انجام شده در امريكا نشان داد كه ميزاني از همبستگي بين خوشبختي و تحصيلات وجود دارد .
كمبل ( 1981 ) و كسلر ( 1982) دريافتند كه براي زنان امريكائي سطح تحصيلات در مقايسه با درآمد و شغل يك پيش بيني كننده قوي تري براي بهداشت رواني خوب مي باشد و براي مردان درآمد كسب شده پيش بيني قويتر است
نتايج تحقيق كشاورز 1384 نشان داد بين شادكامي و تعداد اعضا ء خانواده ارتباط منفي وجود دارد يعني با افزايش تعداد اعضاء خانواده از ميزان شادكامي آن ها كاسته مي شود ساير متغير هاي جمعيت شناختي نظير سن ، جنسيت ، وضعيت تاهل ، ميزان درامد و تحصيلات رابطه معني داري با شادي نشان نداد
روابط اجتماعي ، يكي از بزرگترين منابع شادي است و ازدواج مهمترين عامل ارتباط محسوب مي شود . اينگل هارت 1990 نشان داد كه در اروپا 81 درصد از زنان متاهل از زندگي خود خشنود و يا بسيار خشنود بوده اند در حالي كه ميزان خشنودي افراد مجرد 75 درصد بوده است .
روس و وان ويليگن ( 1997 ) دريافتند كه تحصيلات بر خوشبختي افراد ، بهداشت رواني و جسمي آنان اثر مثبت دارد اين امر از طريق بدست آوردن شغل رضايتبخش ، دستيابي بهتر به ازدواج و ساير حمايت هاي اجتماعي است .
راسل و ولز (1994) در 207 زوج انگليسي پيش بيني كننده هاي شادماني را مورد مطالعه قرار دادند و دريافتند كه قويترين پيش بيني كننده كيفيت ازدواج است
نتايج تحقيق اينگهارت 1990 بر روي 163000 نفر در همه كشور هاي اروپائي نشان داد ازدواج كرده ها به طور متوسط شادتر از مجرد ها مي باشند
واروپاين (1982) دريافتند كه در بريتانيا 36 درصد مردان بازنشسته و 35 درصد زنان بازنشسته هميشه از كارهاي گذشته خود شاد هستند .
تحقيقات نشان داه است كه برون گرائي با احساس خوشبختي و با عاطفه مثبت همبستگي دارد ( كاستا و مك كر 1980)
از نظر جامعه شناسي شادي نه تنها در بعد اقتصادي بلكه در ابعاد سياسي ، فرهنگي و تربيتي تأثير همه جانبه دارد. شادي زيرساخت بسياري از مسائل ونيروي محركه جامعه است. به همين دليل همه كشورها كوشش مي كنند كه اگر نمي توانند همه عناصر لازم را براي بروز شادي فراهم كنند لااقل ابتكارهايي براي سوق دادن جامعه به سمت شادزيستن انجام دهند؛ از برگزاري كارناوال هاي جمعي گرفته تا اجراي موسيقي هاي شادي بخش و…..
اگر با دقت احوال انسانهاي شاد و ناشاد را بررسي كنيم، متوجه مي شويم كه اندوه مادي متاعي شيطاني و شادي هديه اي رحماني است. از ابتداي تمدن بشر غم و اندوه مايه توقف و انزجار و شادي و نشاط عامل تحرك و نظم بوده است.
انسان از اندوه، غم و تاريكي مي گريزد و به شادي و نور پناه مي برد. شاد زيستن آرزوي ديرينه آدمي است. دنياي بدون غم، خشم و جنگ. سرشار از مهرباني و شادي، آرزويي است كه ريشه در خلقت و نهاد آدمي دارد. آرزويي كه مقدمه غلبه بر تمام ناكامي هاست. شادي، اين معجزه دروني، گره گشاي بسياري از رنج هاست.در ميراث كهن ما ايرانيان، شادي، پديده اي الهي محسوب مي شود. به گونه اي كه مي گويند نخستين معجزه زرتشت خنديدن وي در بدو تولد بوده است. پارسيان شادي را آفريده خداوند و اندوه و غم را آفريده اهريمن مي دانستند. مردم ايران باستان حدود 60 روز از سال را جشن مي گرفتند و به ستايش مي پرداختند.گذشتگان ما براي ارج نهادن به پيدايش انسان جشن بزرگ نوروز را با شكوهي بسيار زياد برپا مي كردند. ايرانيان سعي مي كردند به هر بهانه اي روزگار را به شادي و شكرگزاري سپري كنند.
پيشينه تاريخي كشورمان نشان مي دهد كه نشاط در همه ادوار مورد توجه ايرانيان بوده است. متاسفانه در بافت جامعه ما،آنگونه كه بايد شادابي و پويايي يك جامعه فعال و سخت كوش به چشم نمي خورد. به نظر مي رسد كه براي بررسي معضلات اجتماعي قبل از هر چيز بايد به شناخت و بررسي عوامل مهم پرداخت و بعد به مقابله انديشيد.
بايد پذيرفت كه شادي و غم در زندگي اجتماعي انسانها، تأثيرات عمده اي دارد. متأسفانه گاه در جامعه امروزي ما بنا به تعبيرهاي غلط و بدون استدلال، تفكر شادي متروك شده و علي رغم آنكه در فرهنگ ديني ما شادي و نشاط از آموزه هاي محكم و انكارناپذير است، برخي به غلط اندوه و گوشه نشيني را جايگزين شادي و نشاط نموده اند. تا جايي كه آثار زيانبار آن هر روز بيشتر از پيش نمايان مي شود.
لازمه شادي و شادبودن چيزي نيست جز مثبت انديشي و جستجوي خوبي ها و زيبايي ها. انسان با نگرش منفي به دنيا چيزي جز روحيه اي افسرده، چهره اي غمگين و حالتي خشمگينانه ندارد و اين نگرش منفي، تخريب گر جامعه است. نبايد فراموش كرد كه رخدادهاي اجتماعي، راه حل هاي اجتماعي دارد و راهكارهاي جمعي در برخورد با چنين مشكلاتي مي تواند بسيار كارساز باشد. به ياد بسپاريم كه پيشگيري كارآمدتر از درمان است.
در جامعه غم زده، انرژي افراد صرف برطرف كردن اندوه و ناراحتي شده و ديگر فرصتي براي توليد و توسعه باقي نمي ماند. به تجربه ثابت شده شادي و نشاط، ماده اوليه تغيير جامعه و تحول و تكامل دروني انسانهاست. در جامعه خوشحال و خرسند، توليد بهتر، اشتغال بيشتر و اقتصاد، سالم تر خواهد بود. بدون شك در چنين محيطي امنيت اجتماعي و فردي راحت تر به دست مي آيد. در محيط شاد، ذهن انسان پويا، زبانش گويا و استعدادش شكوفا مي شود..